یک روز از زندگی روز مره
امروز صبح قبل از اینکه بابات بره سرکار بیدار شدی معمولا تا از خواب بیدار می شی شیر می خوای ولی امروز چای شیرین خواستی (آخه چای شیرین خیلی دوست داری) کتری را گذاشتم جوش بیاد و در این مدت هم خودم مشغول پخت ناهار شدم .تا چایی آماده بشه خوابت برد آرام از خواب ناز بیدارت کردم وچای شیرین با کیک برات آوردم چای را خوردی وکیک را نه، دوباره یه چای دیگه خواستی ساعت هفت وربع بود پرسیدم می خوای بخوابی ؟گفتی نه پایین می رم. لباساتو عوض کردو وموهاتو شونه زدم ساعت را نشانت دادم گفتم سانای اون عقربه بزرگه رو می بینی اون وقتی برسه به ٦ من باید برم همش به ساعت نگاه می کردی ومی گفتی مامان یه ذره ح...
تولدت مبارک
تولد تولد تولدت مبارک بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ و ميخک ميگن کهنه نمي شه تولدت مبارک تو اين روز طلايي تو اومدي به دنیا وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز از آسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا يه کيک خيلي خوش طعم ،با چند تا شمع روشن يکي به نيت تو يکي از طرف من الهي که هزارسال همين جشنو بگيريم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو اين روز پر از عشق تو با خنده شکفتي ب ا يه گريه ي ساده به دنيا بله گفتي واسه تولد تو ...
روز کودک مبارک
کودکم سانای روزت مبارک به هر کجا می نگرم فقط رخ زیبای تو را می بینم دوستت دارم ...
نویسنده :
مامان وبابا حسین
15:15
سانای 1456 روزه
سانای هدیه خدا ،١٤٥٦ روز هست که با من و در کنارمنی و از این باهم بودن خیلی خرسندم عزیزم قلم من زیبا نیست نمیتونم احساسم که آنطور که باید بیان کنم پنج سال هست که ماه مهر برایم یک شور وحال دیگری داره ان شالله یه ذره که بزرگ بشی شور وحال منو درک خواهی کرد که چطور درگیر تدارکات جشن تولدت هستم. غنچه من سانای جشن تولدت رو شمع و چراغونش کن با گل هر ستاره، ستاره بارونش کن لبت شاد و دلت خوش، چو گل پر خنده باشی بیا شمعا رو فوت کن که صد سال زنده باشی میوه درخت زندگی من سانای دوستت دارم &n...
روز شمار تولد
عزیز مادر سانای ده برگ دیگر مانده تا وارد فصل پنجم کتاب زندگیت شوی عزیزم برایت بهترین ها را آرزو می کنم ...
نویسنده :
مامان وبابا حسین
17:02
روز دختر
سانای گلم ،عزیزم ،نازم ،قشنگم دخترم روزت مبارک نمایشگاه عکس سانای ...
نویسنده :
مامان وبابا حسین
16:34
بدون عنوان
سانای جان هوا دیگه حسابی سردشده باید خیلی مواظب باشیم که سرما نخوریم بخاری را از دیشب روشن کردیم
نویسنده :
مامان وبابا حسین
8:26
تبریک به خاله
سانای جان خیلی خیلی خوشحالم برای اینکه خاله مهربونت از آزمون دکتری قبول شده . از همین جا به خاله ، عمو ،بابات ، مامانم و بخصوص بابا بهروز که مطمئن هستم از خود خاله هم بیشتر خوشحاله تبریک می گم . امیدوارم همیشه توی همه امتحانهای زندگی موفق وسربلند باشه خاله جون تبریک می گم خیلی دوستت دارم سانای گلم ،تو خاله رو خیلی دوست داری همیشه به بابات می گی تو رو خیلی دوست دارم وخاله رو هم خیلی دوست دارم بابات میگه اگه خجالت نکشه می گه خاله رو از تو بیشتر دوست دارم. ...